با یادت ای بهشت من آتش دوزخ کجاست             عشق تو در سرشت من با دل جان آشناست

 کجا مي روي؟ صبر کن, عشق زمين گير شود بعد برو.

يا دل از ديدن تو سير شود بعد برو.

اي کبوتر به کجا؟ قدر دگر صبر بکن آسمان پاي پرت پير شود بعد برو.

تو اگر گريه کني, بغض من مي شکند خنده کن عشق نمک گير شود بعد برو.

يک نفر حسرت لبخند تو را مي بارد صبر کن گريه به زنجير شود بعد برو.

خواب ديدي شبي از راه سوارت آمد باش, اي نازنين, اي مهربان

خواب تو تعبير شودبعد برو. 

حالا که عزم رفتن داری , برو خدا نگهدارت.

خوشبخت باشی, خوشبخت کنی

دوستت دارم

دوست دارم ساعتها در خلوتی سرد که با حضورت معنا  می یابد کنارت بنشینم و گوش به نوای صدایت بسپارم

دوست دارم غرورم را در سرزمین غربت دل جا بگذارم و عشق را که در نهان خانه قلبم سپرده بودم برایت به ارمغان بیاورم

آه که دوست داشتنها چقدر کوتاهند

دوست دارم که ابر نگاهم فقط برای تو ببارد و خورشید قلبم تنها در سرزمینی که ملک توست طلوع کند

آری دوست دارم تا همیشه به تو بگویم که ای سرور خوبان و ای پادشاه قصر ویران شده ی قلبم

 

                       دوستت دارم